سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روا ساختن حاجت‏ها جز با سه چیز راست نیاید ، خرد شمردن آن ، تا بزرگ نماید . پوشیدن آن ، تا آشکار گردد ، و شتاب کردن در آن ، تا گوارا شود . [نهج البلاغه]
معراج دل
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» یا مهدی

خدایا سببی ساز که یارم به سلامت
بیاید برهاند دلم از بند ملامت
شده ام در ره عشقش سر انگشت علامت
گل نرگس زهرا ، منم عبد و غلامت
کنم با دل آواره سلامت
تنم بین مسیرت، دلم بر سر بامت
بیا ای سحر عشق، بیا ای قمر عشق
شکفته ز فراغت کمر عشق
ببین عاشقی دل خسته شده در به در عشق
تویی تاج سر عشق، به من هم تو بده بال و پر عشق
صفا خال لب تو، منا خال لب تو
پُرِ از عشق خدا خال لب تو
منِ بی سر و بی پا و زمین گیر کجا، خال لب تو
تویی روح عبادت، تویی رمز سعادت
به دستان تو باشد، به خدا اذن شهادت
دلم زنده به یادت، مراد دل زهرا
دهد کاش خداوند مرادت، بیایی و ببینند همه رزم و جهادت
بیا روح و روانم، ببین قدّ کمانم
بجز عشق تو دلدار ندارم
چو بلبل همه شب نغمه ی نام تو  بخوانم
دعا کن تو عزیز دل و جانم، که همواره اسیر غم عباس بمانم
تویی ذکر زبانم بده چهره نشانم
تو ای روشنی محض، نما روشن روانم
تویی ذکر لب من، صفای مذهب من

تویی خواب شب من، تویی در همه جا تاب و تب من
ببین جوش و خروشم، غمت برده ز هوشم
بُوَد حلقه ی عشق تو به گوشم
به عشق تو و با اذن تو من باده فروشم
از آن جام که خود باده زدی، بر من بیچاره بده تا که بنوشم
بنه دست اباالفضلی خود بر سر دوشم
تویی حج و جهادم، تویی کلّ مرادم
سر خاک درت چهره نهادم
به خاک قدمت خسته فتادم
بیا وارث آدم، رَوی کرب و بلا باش به یادم
تویی دلبر و من دل به تو دادم
به سویم نظری کن، مرا هم سحری کن
از این کوچه ی میخانه بیا و گذری کن
بیا راحتم از در به دری کن
نصیبم ز غمت بیشترین خون جگری کن
بیا ای صنم عشق، به دل جلوه گری کن
دلم از غیر اباالفضل بَریء کن
به گیسوی اباالفضل، به ابروی اباالفضل
به آن سلسله ی موی اباالفضل
قسم بر نفس و بوی اباالفضل
مرا هم تو ببر نیمه شبی کوی اباالفضل
به پهلوی اباالفضل
بُوَد دستِ دلم سوی اباالفضل
شده کعبه ی توحید همه روی اباالفضل
بده جرعه ی آبی به من از جوی اباالفضل
بیا یوسف زهرا، تو از گوشه ی صحرا
ببین بی تو خزان شد همه گلها
پریشان شده از هجر تو دلها
نشانم بده آن روی اباالفضلی خود را
تو را جان اباالفضل، به قرآن اباالفضل
به آه دل سوزان اباالفضل
به آن فرق پریشان اباالفضل
به لبهای ترک خورده و عطشان اباالفضل
به آن جسم پر از نیزه و عریان اباالفضل
بیا از سفر ای ماه خدایی
عیان ساز تو بر ما همگان، راه خدایی
به یک آه خدایی
چه گردد که ببندی سر زلف ما، سر درگاه خدایی
 

اللهم عجل لویک الفرج . . .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » پدرام ( دوشنبه 86/5/22 :: ساعت 11:14 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

پاورقی
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 3843
» درباره من

معراج دل

» آرشیو مطالب
تابستان 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب